نتایج جستجو برای عبارت :

تلاش برای راه رفتن به تنهایی

انشای بسیار زیبای یکی از دوستام، حتما بخونیدش!
مستی به وقت نیمه شب
درست در تکاپو برای یافتنی اوجی دردناک برای این سری که گرمای پرواز بر فراز نوشته را بال بزند و بعد در نقطه ای که انتظارش را ندارید با ترس سقوط آشنا کند.

ادامه مطلب
فقط تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ،
 تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، 
تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، 
تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ،
 تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، تلاش ، 
تلاش ، تلاش ، ت
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.
الکترسیته:  الكترسیته انرژی نهفته ای در طبیعت و وجود آن در بعضی از مواد موجود درجهان میباشد این نیرو به صورت های مختلف میباشد و دارای 2 قطب میباشد اما به صورت كلی میتوان الكترسیته را به دوبخش تقسیم كرد الكترسیته ساكن++این حالت از الكترسیته عنصری كه آن را بو جود می آورد دارای قطب مثبت+میشود مانند وسیله پلاستیكی كه بر اثر مالش دارای قطب مثبت میشود یا بدن انسان كه بر اثر برخورد با این گونه اشیاء درای قطب مثبت الكترسیته ساكن میشود فقط زمین تامین
 
ترک اعتیاد و روش های درمان آن
اگر چه عوارض ثانویه اعتیاد در بین گروهی از معتادین كه به دلیل فقر و تنگدستی امكان تامین هزینه زندگی خود را ندارند ،سبب می شود كه برای خرج اعتیاد خود دست به هر كاری بزنند ، نسبت به سر و وضع و بهداشت فردی بی تفاوت شوند و در یك كلام مشمول تمام صفاتی كه جامعه به معتادان نسبت می دهد باشند اما این عمومیت ندارند و اكثریت معتادان را شامل نمی شود.
 رش ، او را به وادی خلاف سوق می دهد. خوشبختانه مدتی است كه در قوانین تجدید نظ
قبلا وقتی کسی می گفت که اعتماد به نفسم را از دست دادم هیچی نمی فهمیدم. اینکه فردی را در جایی که باید استفاده نکنند و از وی توقع بیجا داشته باشند باعث از بین رفتن اعتماد به نفسش می شود. 
اینکه فردی را با قصد و  نیت تحقیر کنند باعث از دست رفتن اعتماد به نفسش می شود. اینکه فردی ببیند نمی تواند با وجود تلاش و کوشش به جایی برسد باعث تخریب اعتماد به نفسش می شود.
اینکه در ایران باشی ولی ایرانی به حساب نیاورندت باعث از بین رفتن اعتماد به نفست می شود
 
پولیش و واکس 3 اکستریم هایبریدنت سوناکس : 

پودر اکسید آلومینیومی بسیار ریز باعث رفع نور Verkratzungen ، لایه های خشک شده و صاف شدن رنگ می شود.
براق عمیق و براق ، ترمیم و ترمیم شدید رنگ کارایی دارد.
مناسب برای بدنه
براق کننده، محافظت کننده، پولیش کاری،تشکیل لایه‌ای با دوام بر روی رنگ خودرو

شناسه محصول : 202200
به نام خدازمانی معتقد بودم برای رسیدن کافی است قدم اول را بردارم. کافی است شروع به رفتن برای رسیدن بکنم. موفقیت را ثمره بی چون و چرای تلاش می‌دانستم و اطمینان صد در صد داشتم که اگر همه تلاشم را بکنم به مقصود خواهم رسید‌. فکر می‌کردم اگر وقت و انرژی کافی صرف کنم و از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نکنم، آن اتفاق که باید می‌افتد.اما بعدها فهمیدم، رفتن همیشه به رسیدن منتهی نمی‌شود! حاصل همیشگی تلاش بسیار، موفقیت نیست! متوجه شدم وقتی با انگیزه و توکل
بعضی وقتا با خودم فکر می کنم که اگر عزم و اراده ی نوزادها و بچه های کوچیک مثل اکثر آدم بزرگا بود چی می شد ؟ آیا واقعا می تونستن راه برن ؟ یا حتی صحبت کنن ؟
وقتی انقدر تلاش و جنب و جوش بچه ها رو می بینم بهشون غبطه می خورم .. از این که نسبت به حرف دیگران بی اهمیت هستن ، برای خواسته هاشون هرجور شده تلاش می کنن حتی شده با سر و صدا و گریه به هدفشون می رسن ! قبل از این که قدرت راه رفتن رو بدست بیارن انقدر با پشت می خورن زمین اما باز می جنگن و تلاش می کنن !
حال
"رفتن"
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی، نگاهی، از آدمی 
از آدمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی رفتن قشنگ میشه، اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از آدما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد. اون وقته که به بودنت احترام گذاش
همه افراد خواب رفتگی دست و پا را تجربه کرده اند.خواب رفتن دست ها و پاها ممکن است یک یا دو دقیقه طول بکشد.این احساس ناخوشایند اگر زیاد تکرار شود ممکن است نشان دهنده ی یک بیماری باشد و باید پیگیری نمایید.از علت خواب رفتن دست ها می تواند گردش خون ضعیف، دیابت و …باشد.در این مطلب در نیک صالحی مهمترین علل خواب رفتن دست و پاها و پیشگیری از آن را برایتان گرداوری کرده ایم.
علت خواب رفتن دست ها
ادامه مطلب
موضوع این نیست که اگه تو دیگه نباشی، من نمی‌تونم زندگی کنم. موضوع اینه که ... دقیقا برعکس... تو هم با رفتنت ثابت می‌کنی «میشه بری و من هنوز زنده بمونم» و من خسته‌ام از این رفتن‌ها... رفتن‌هایی که هر کدوم‌شون یک بار این واقعیت تلخ رو محکم می‌کوبن تو صورتم.
 
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟
فرزند شما در اوایل ۶ ماهگی با علائمی نشان می دهد که آماده راه رفتن است. آیا کودک شما به زودی راه می رود؟ در ادامه نشانه هایی که باید به آن ها توجه کنید آمده است. در ادامه پیرامون این موضوعات مطالعه خواهید کرد: علائم راه رفتن کودک در ۶ الی ۹ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۹ الی ۱۲ ماهگی، علائم راه رفتن کودک در ۱۲ الی ۱۸ ماهگی.
ادامه مطلب
چی شد که انقدر توی پیشرفت کردن و رفتن به سمت اهداف بزرگ ترسو شدیم؟ چی شد که انقدر تعلل میکنیم واسه شروع راهی که لازمه رسیدن به آخرش تلاشه و تلاش و تلاش؟ چی شد که انقدر راحت طلب شدیم؟ همه چی از کِی حاضر آماده رسید دستمون که دیگه زحمت کشیدن واسه به دست آوردن رو از یادمون برد؟ کِی افتادیم توی چاهی که  هرروز داره عمیق تر میشه و بیرون اومدن ازش سخت تر؟ چی شد و از کِی بی طاقت شدیم واسه زندگی کردن؟
این مطلب رو هم حتما بخونید پشیمون نمی شوید :) 
رفتن تو:
رفتن تو 
اتفاق بزرگی است 
فاجعه ای بی پایان
مثل خشکسالی های ایران
مثل سوء تغذیه کودکان آفریقا
وقتی تو رفتی خانه ی ما چهار دیواری ای شد 
بی در و پنجره،
تو که رفتی  
همه چیز دنیا عجیب شد 
مثل آوار زده ایی
که جنازه اش را از زیر خاک بیرون میکشند 
که به خاک بسپارند 

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
موفقیت فقط تو کنکور و صرفا ی رشته ی خاص تعریف نشده 
موفقیت توی طرز فکر توعه که از راهی ک جلو روته راه موفقیت پیدا کنی 
انقد خودتون پشت سد کنکور تلف نکنید 
یکم هم ب خدا اعتماد کنید 
وقتی یکسال تلاش نکردی دوسال  موندی تلاش نکردی رفتی رو سیکل معیوب نمیگم نمون ولی ی اراده ی فولادی میخواد موندن ی روحیه ی آهنی
وقتی ادم پشت کنکوری بودن نیستی روحیه ات ضعیفه خودت تلف نکن 
موفقیت فقط در کنکور نیست 
زنگ اون یکی درم بزن
چیزی که من خودم تا قبل رفتن دانشگاه
اینكه سلاح فروخته شده دراثرتعویض محل فروش یامدت زمانی بالاارزش بالایی میافت برای دونالدوحشت آفرین بود.
اوهمیشه ازیادآورشدن عبارت كاغذفاقدارزش واهمه نداشت.معاهدات اسلحه وغیره بیشترزیان نصیبش میكردند.
امكان داشت كشورهاسلاح هارامهندسى معكوس كنند.ازآن جهت تحمیل قوانین استفاده كنندیاازآن بعنوان جانشین طلاودلاراستفاده كنند.
فكراوسراسرسودآورى نداشت دركل بروزبودن همه سلاح هادركشورهاراخواستارنبود.شایدبرایش دنیاجوردیگری معنی پیدامینمو
ولی فقط گذشت...
هیچ چیز عوض نشد، جز احساسم نسبت به پوچ بودن زندگی!
به پوچ شدن آدما و روابطشون و حرفا و عملشون!
از خودم و تلاشم در راستای بهتر زیستن هنوز راضی نیستم!
باز هم تلاش و تلاش و تلاش!

+ممنون که به یادم بودین! :)
نمینویسم ولی هستم،آدرس بذارین!
+فیلم و سریال و کتاب و آهنگ خوب معرفی کنین!
گفتن ها و رفتن ها،گذشتن ها و رفتن ها،نمیدانم،شاید ماندن هایی از جنس رفتن، شاید باید مانند بمرانی از ته دل فریاد بزنم تو خیلی دووووری،شاید هم باید مثل خود واقعی ام سکوت کنم و چیزی نگویم تا بگذرد این طوفان شکست نا پذیر زندگی من که هر بار قوی تر از دیروز بر پاهایم نازل می شود،من بغض خوردن را خوب یاد گرفته ام،با بغض قهقهه زدن را خوب یاد گرفته ام،با بغض رقاصه شدن را خوب یاد گرفته ام،بغض را به گریه نرساندن را خوب یاد گرفته ام....
دلم سوخته است و به رو
بعد سالها که هرکسی رو که اونجا داشتی و هر خاطره ای که اونجا داشتی با اون افراد رفتن از اون محل، می ری همونجا. تو هستی، خاطرات توی نظرت هستن، اون کسان نیستند... دلم براتون تنگ شده دوستای کارشناسی، توی ارشد خیلی تلاش کردم دوستی پیدا کنم ولی هیشکی با دلم به نزدیکی زهرا و خدیجه نشد...
دلتنگتونم...
در کار رفتن نبودم. رفتن کار من نبود.. با نوایی که زمزمه گوشم شده بود و دلی که در کار فرمان من نبود. راهی شدم، نه بدان سان که باد می‌شود و در شورش رفتن‌اش شاخه‌ها به رقص در می آیند.. نه چنان که آب بر سنگ‌ها روان می‌شود و شتاب می‌کند بر زمین.. راهی شدم به مقصد نا معلوم با دلی در کار خود.. ترس ماندن و شتاب پاها در هم شدند. در رفتن من پروانه بال بر صورت شمع نکوبید.رفتن من نوید رنج خورشید مقابل نبود. زمان همان همیشگی همیشگی بود و زمین تنها به چرخ بی قرار
آیا می دانید کارهای روزمره ای که اصلا به چشم مان نمی آیند، در طول عمر چقدر از وقت ما را میگیرند؟
«هنوز آماده نشدی؟» سؤالی است که تقریباً همه ی خانم ها آن را بارها و بارها شنیده اند. تحقیقات هم اثبات می کند مردان بسیار زودتر از زنان برای بیرون رفتن آماده می شوند. یک زن عادی حدود ۱۳۶ روز از زندگی اش را صرف حاضر شدن برای بیرون رفتن می کند (و این عدد، ۲۸۷ روزی را که زن ها صرف تلاش برای انتخاب لباس مناسب می کنند شامل نمی شود) در حالی که مردان در تمام عم
آدما وقت دل کندن دو دسته میشن...
دسته ی اول اونایی هستن که بعد از اختلاف، رفتن آخرین چیزی هست که به ذهنشون می رسه، پس تلاش می کنن تا همه چیز رو‌ درست کنن اما وقتی می بینن‌ همه چیز بینشون انقدر خراب شده که قابل تعمیر نیست کم‌ کم سرد میشن و از طرف مقابلشون فاصله می گیرن تا ذره ذره فراموشش کنن...
یک‌ روز به خودشون میان و می بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن، پس بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشه میرن...برای همیشه میرن...
دسته ی
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
بسم الله الرحمن الرحیم
دور زندگی می کنیم، از همه ی خانواده
دیشب وقتی پدربزرگ و مامان جون و خاله هات داشتن با دخترک خداحافظی می کردن.
می گفت منم میخوام بیام گچساران
بهش می گفتن مامان نمیاد ها!
می گفت چرا میاد
شب که توی گهواره تکونش می ئادم باهام اتمام حجت می کرد که من فردا می خوام با پدر بزرگ و مامان جون و مامان ع برم گچساران
صبح بعد از نماز صبح راه افتادن همه و رفتن
دخترک توی گهواره خواااب...
چقدر ئل مامان جون و پدربزرگ نرفته براش تنگ شده بود
چقد
 
یه سری کارها هستند که نیاز به بیرون رفتن ضروری از منزل دارند.
اگه تو این روزا خواستید برید بیرون یه سری نکات هستند که باید رعایت کنید.
یه ویدئو واستون آماده کردیم که میتونه بهتون کمک کنه که کمتر به ویروس آلوده شین.
 
نکات ضروری بیرون رفتن از منزل
میدونی چیه؟ انسان برای این که بتونه خودش رو بالا نگه داره؛ یعنی سرش رو. یعنی خودش رو مثل حلزون روی زمین نکشه و راه بره. شرافتمندانه، طوری که خودش برای خودش میدونه که این راه رفتن اونه، نیاز داره که هر از گاهی بفهمه داره درست میره. من فکر میکنم ما خیلی از وقت ها شکست میخوریم چون مطمین نیستیم که راهی که میریم درسته یا نه. در حالی که فقط شاید راه یکم زمان و انرژی بیشتری میخواد تا بتونی مطمین بشی آره این خودشه. گاهی فکر میکنم آدم هر چی بزرگ تر میشه ت
ذات رفتن دلهره آوره است؛ مضاف برآن مقصدت هم معلوم نباشد. صبح برمیخیزی بی هیچ برنامه ای، شب خودت را درحال میابی که مشغول کوله بستن هستی، برای رفتن، برای جاری شدن. سر به سنگ زدن هایم بیشتر شده است، مقصدهایم نامعلوم تر. فردا را نمیدانم چشم هایم چه منظره ای میبیند شاید یک دشت شاید یک مه شاید هم یک دره. هر روز در رفتن زندگی کردن اما کار من نیست من نمیتوانم هر روز جاری شوم. برای جاری شدن باید بین مبدا و مقصد اختلاف پتانسیل برقرار باشد پس سکون هم جزئی
 رفتن 
چه فعل دردناکی !!!اما من  میخوام چشمانم را ببندم و طوری دیگر نگاه کنم 
دوباره نگاه کنم و رفتن ...چه با ارزش میشود وقتی بروی از خاطره ایی . نگاهی . از ادمی 
از ادمی که تو را نمیخوادیه جایی از زندگی . رفتن قشنگ میشه . اونجایی که یه نفر میخواد که دیگه نخوادتاون وقت رفتنت غوغا میکنه رفتن وقتی به دل میشینه که انتظاراتتو از ادما کم کنی و بری
جایی نباشی که اولویت نیستی و تنها یه گزینه ایی
گاهی باید برای رفتن جون داد . اون وقته که به بودنت احترام گذ
از حضرت علی علیه السلام نقل شده:
در انجام کارهای خوب وپسندیده استقامت داشته باشیدوآنها را ادامه دهید،پس همانا خداوند برای تلاش و کوشش مؤمنین نهایت وانتهایی قرار نداده مگر مرگ را.(یعنی فقط مرگ است که باید شخص مؤمن رااز تلاش و کوشش در راه انجام کار های نیک و صالح باز دارد.).
فکر میکردم پسر هرچی بزرگتر شه من راحت تر میشم ولی کاملا اشتباه فکر میکردم الان داره سینه خیز میره و تلاش برای چهاردست وپا رفتن :) 
همش باید دنبالش باشیم مبادا اسیبی ببینه 
درواقع نگهبانش شدم بنده -_-
همه ی کارام یا نصفه میمونه یا کلا میمونه 
بقیه مامانا چیکار میکنن ؟ 
تا میام ظرف بشورم گریه اش درمیاد و مجبورم برم ببینم چه خبره و ... 
آدما وقت دل کندن دو دسته میشن؛ دسته ی اول اونایی هستن که بعد از اختلاف،رفتن آخرین چیزی هست که به ذهنشون می رسه، پس تلاش می کنن تا همه چیز رو‌ درست کنن اما وقتی می بینن‌ همه چیز بینشون انقدر خراب شده که قابل تعمیر نیست کم‌ کم سرد میشن و از طرف مقابلشون فاصله می گیرن تا ذره ذره فراموشش کنن… یک‌ روز به خودشون میان و می بینن دیگه هیچ حسی بهش ندارن، پس بدون اینکه ذره ای احساس از اون رابطه تو وجودشون باقی مونده باشه میرن… برای همیشه میرن…
دسته ی د
ایا سربازی رفتن خوب است یا بد؟؟ایا سربازی رفتن سخت است یانه؟
دوست عزیز بهترین مثال برای این سوال این است که بگوییم ایا امپول زدن خوب است یا نه و یا ایا حامله شدن خوب است یا نه؟؟؟
واقعیت. سربازی رفتن از جهت ایجاد امنیت و صلح برای کشور بسیار امری مهم است .
و در ان شما باید 2 سال به جسم و روح خود سختی دهید و ممکن است در این دو سال کار نکنید و این دو سال را کاملا از دست دهید .
خدمت سربازی سخت و طاقت فرسا است و حتی ممکن است تا تمام شدنش صد بار جونتان به لب
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
آنچه تحقیقات درباره بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی می گوید:
مواد معدنی موجود در بدن، مواد خام ضروری برای ایجاد اتصالات مغزی هستند. یکی از دلایل اینکه بعضی از کودکان زودتر از دیگران سینه خیز و راه رفتن را می آموزند، این است که مواد معدنی مورد نیاز دوران رشد خود را زودتر می سازند....برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید...
بازی سینه خیز رفتن به طرف اسباب بازی
گاهی با تمام وجودم تلاش میکنم بر تمام مشکلاتم غلبه کنم ولی یک جایی هست برای رسیدن به یک هدف با تمام وجودت تلاش میکنی و میرسی و لحظه رسیدن درست لحظه ای که همه چیز درست شده یک نفر از عزیزترین ادمای زندگیت همه چیز رو بهم میریزه و تو هر کاری میکنی این پازل بهم ریخته دیگه درست نمیشه هیچ وقت این لحظه رو تجربه نکردم احساس بدی دارم خیلی وقتم هست فهمیدم گریه چیزی رو درست نمی کنه با پدرم حرف زدم با مادرم شکایت کردم توضیح دادم ولی کاریست که تمام شده مدال
دنیای تاریکی رو همه جا می شه دید. مثلا توی پژوهش. وقتی یه مسیله ی جدید تازه برداشتی و هزارتا بعد داره و هزار نفرم ریختن سرت و ازت چیزای متعدد می خوان و به حال خودت رهات نمی کنن تا راهت رو پیدا کنی. اونجا هم باید به خدا گوش کنی... حس این تاریکی هم همونه. انگار کن افتادی توی یه دریای چگال افتادی که رنگش چیزی بین آبی و آبی نفتیه و سنگینیش رو روی قلبت احساس می کنی. داری از دست و پاهات استفاده می کنی و شنا می کنی تا پیش بری. اما این سیاهی تو رو هی به داخل م
بازی رفتن به پارک با کودک
آنچه تحقیقات درباره بازی رفتن به پارک با کودک می گوید:
برای کمک به رشد مغزی یک کودک، باید او را در محیط های محرک و غنی از نظر عاطفی و فکری غرق کنید.
این بازی مهارت های زبانی کودک را تکامل می دهد...برای مشاهده ادامه مطلب بر روی لینک زیر کلیک نمایید..
بازی رفتن به پارک با کودک
انگیزه‌بخشی به خود کار سختی است. تلاش برای مقاومت کردن در ادامه یک کار، پروژه یا حتی ماندن در یک شغل، مثل این است که بخواهید با گرفتن موهایتان، خودتان را از یک باتلاق بیرون بکشید. همه ما به‌طور طبیعی تمایل داریم از یک تلاش مستمر فرار کنیم و هیچ میزانی از کافئین یا پوسترهای انگیزشی هم در این میان کمکی نمی‌کنند.
اما خود‌انگیزه‌بخشی اثربخش یکی از اصلی‌ترین کارهایی است که افراد حرفه‌ای با دستاورد بالا را از هر کس دیگری مجزا می‌کند. بنابرای
♦️ عارفی!..قصر و پدر و مادر و همسر و همهرا در جستجوی حقیقت ترک کرد بعد از سالهابه خانه برگشت...وقتی همسرش سوال کرد:
آیا چیزی که دنبالش بودی در همین جا و درکنار خانواده ات پیدا نمیشد ؟
عارف جواب داد : من پس ازسالها تلاش ایننکته را فهمیدم که.....
               "جز بیکران درون انسان " نه جایی برای رفتن هست و نه چیزی برایجستن ....
دوست دارم در جمع باشم.دوست دارم در تمام این جمع‌ها باشم.دوست دارم که دوست‌هایی داشته باشم و تنها نباشم.
تلاش می کنم.تلاش می کنم و باز هم تلاش می کنم.
در نهایت روزی موفق خواهم شد.روزی مثل این‌ها می شوم و در آن روز من تنها کسی خواهم بود که می‌دانم رنگم اینجا ناشناخته‌ست.
باران. باد. درخت. گنجشک. گنجشک؟ ترقه. صدا. دعوا. خانه. الگو. الگو. الگو. الگو. ذهن. هنر. حال. هنر. هنر. هنر. درس. دوست. شیشه. چای. آبی. خالی. محبت. نخواستن. نخواستن. نخواستن. نوشته. فیلم. صدا. حرکت. خسته. خیال. سیاه. سفید. رنگی. لباس. آبی. آسمان. رعد. برق. وبلاگ. کلمه. الگو. الگو. الگو. الگو. ایده. تلاش. نظر. خیال. تلاش. وَهم. تلاش. تلاش. تلاش.
وقتی داشتم به این فکر میکردم که چی میتونه صفحه ی این پست رو پر کنه چشمم به یه نوشته ی جامونده از دوران درس خوندنم افتاد ....
اگه قبلا میخواستم  یه توضیح کامل درباره ی نوع تفکرم بدم باید بگم که من فکر میکردم  طرز تفکرم همگراست یعنی هیچوقت  در نقض نظر  یا عقیده ای تلاش نکردم.... به زبان ساده تر دنباله رو بودم، اینجا دنباله رو بودن رو با تقلید کوکورانه و هیجانی اشتباه نگیرید ، دنباله رو بودنی مدنظرمه که بیشتر سعی بشه چیزی که دیگران تجربه کردنو باور
زمین هایی که در نتیجه پایین رفتن سطح آب یا هر نوع جریان آب در کرانه های دریاها و دریاچه ها و جزایر ای در نتیجه پایین رفتن آب یا خشک شدن تالاب ها ظاهر و یاایجاد می شوند، به موجب بند الف ماده یک قانون اراضی مستحدثه ساحلی، اراضی مستحدثه نام گرفته است. این تعریف، زمین هایی را در بر می گیرد که در اثر فعل وانفعالات طبیعی ناشی از پایین رفتن تدریجی سطح آب و اثرامواج و غیره به مرور از دریا جدا می شوند
زندگیِ ما؛ مایی کِ اینجا در نزدیکیِ هم یک کلنیِ رنگ پریده و مضطرب را تشکیل داده ایم، همه اش شده است جا گذاشتن، کندن از خود، رها کردن، رفتن، رفتن و رفتن !اگر دستت را از دستانم سُر بدهی خواهم رفت، تلاشی نمیکنم کِ دوباره دست سُریده ات را در دستان عرق کرده ام بگیرم، اما باز میگردم و نگاهِ نگران و افسوس بارم را در چشم هایت جا می گذارم،اگر بیمار شویُ در حال مردن باشی، کنارت می نشینم بِ اندوه و تمامِ دوران بیماری ات خودم را برای روز عزای نیامده تسکین
پادشاهی دستور داد، جاسوسانی به شهری سفر کنند و میزانِ رشادت و جنگجوییِ آن‌ها را بررسی کنند تا شاه در حمله به آن شهر، تصمیم بگیرد. 
گروهِ جاسوسان به شهر آمدند. سردسته‌ی جاسوسان در شهر ساعتی چرخی زد و دید که جوانی تاری در دست گرفته، می‌نوازد و می‌گرید و می‌خواند، و می‌گوید: «ای یار سال‌هاست منتظرم چرا نمی‌آیی؟ کارم از دعا و گریه گذشته است بر حالِ زارِ من ترحّمی نما!»
سردسته‌ی جاسوسان فرمان داد، گروهش دست از تحقیق بردارند و گفت: بیایید برگ
خب برای من غیرقابل تصور بود قبل قرنطینه که همین مترو به دانشگاه رفتن و یا یک غذا بیرون یا یک پاساژگردی و خرید و یا خونه فامیل رفتن چقد میتونه حالمو خوب کنه و الان با اینکه به صورت مجازی تقریبا همشو دارم ولی واقعا مث قبل نیست 
هرچقدر که بیشتر کتاب فلسفی حالا چه درمورد خود فلسفه چه در مورد تاریخ فلسفه میخونم بیشتر و بیشتر میفهمم که چقدر دوسش دارم. چقدر لذت میبرم از غرق شدن توی این دنیای پیچیده. از این که دوست دارم بفهمم درک کنم فکر کنم حتی تفکرات خودم رو داشته باشم. خدایا کاش میشد کاری کنی بتونم قبول بشم هرچند که میدونم تلاش زیادی میخواد اما از من حرکت از تو هم برکت :))))) یعنی میشه منم بتونم قبول بشم و اولین پله و قدم رو بردارم؟؟ دلم نمیخواد چیزی که امروز هستم تداوم پ
شنبه هفته پیش بود که بعد از کلی آوارگی و ناراحتی نقل مکان کردیم به خونه جدید 
خونه پدرشوهر رفتن منتفی شد و یه خونه باب میل من پیدا شد یه خونه ویلایی و پر از پنجره که هر روز کلی نور میپاشن توی خونه
و الان بعد از یک هفته تلاش بی وقفه برای سامان دادن اوضاع و خوابوندن فندق نشستم روی مبل و دارم ساندویچمو میخورم 
دو هفته قبل داشتن همچین شرایطی برام مثل رویا شده بود و الان من به اون رویا رسیدم 
خدای من شکرت :)
ازن که این وضعیت تا کی ادامه پیدا می‌کنه رو نمی‌دونم، این که چی قراره بشه رو نمی‌دونم، این که چه بلایی سر کارمون میاد رو نمی‌دونم، ولی یه چیز رو خوب می‌دونم، و اونم اینه که برای اولین بار تو زندگی، و در تمام مدتِ تلاش‌گر بودنم، تا این حد از موندن ناامید و به رفتن چنگ انداخته نبودم.
نمی‌دونم خوب یا بد، ولی حداقل خوشحالم که در آستانه‌ی ۲۱ سالگی به این نتیجه رسیدم، و نه ۳۱ سالگی...
 
مردی نزد حکیم امد و خواستار پندی ازحکیم پیرامون ازدواج شد حکیم بعد از دست کشیدن به محاسن خویش به مرد گفت تلاش کن مرد که از پاسخ خردمندانه حکیم بر اشفته شده بود گفت چه اقداماتی برای تلاش انجام بدم که حکیم عصبانی شد و به جوانک ابله گفت طلاش کن نه تلاش
راه رفتن خوب است، همیشه خوب بوده است !همیشه به درد می‌خورد ...وقتی که فقیری و کرایۀ تاکسی گران تمام می‌شود.
وقتی که ثروتمندی و چربی‌های بدنت با راه رفتن آب می‌شود.
اگر بخواهی فکر کنی می‌توانی راه بروی،
اگر بخواهی از فکر خالی بشوی باز هم باید راه بروی ...!برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان‌ها باید راه بروی
و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی ...!وقتی جوانی. وقتی پیری. وقتی هنوز بچه‌ای هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه و و برای
چهار دست و پا رفتن نوزادان
چهار دست و پا رفتن نوزاد، یکی از مراحل رشدی نوزادان است که در برخی از نوزادان اتفاق نمی‌افتد و کودک یکباره راه می‌رود. رعایت مسائل ایمنی در زمان چهار دست و پا رفتن
نوزاد، مانند محافظت از او در زمان سینه خیز رفتن و نشستن بسیار مهم است. در این مقاله نکات مهمی که والدین باید در این مورد بدانند، بیان شده است.
با اینکه نوزاد در چند هفته اول حرکاتی شبیه به خزیدن را از خود نشان می‌دهد با خروج بدن از وضعیت جنینی این حرکات مت
کلید رو توی قفل چرخوند و وارد سرزمین عجایبی که متروک شده بود پا گذاشت.تب خفیفی که داشت سستش کرده بود. دلش میخواست پیش بقیه بمونه اما احساس کرد باید تنهاشون بزاره‌.همه ی اون احساس خوب کم کم محو شد و از بین رفت.دست و پا نمیزد. آروم بود اما نه از نوع آرومش. آروم بود چون نتونسته بود دل بکنه و توی تزریق آرامش شکست خورده بود‌.چشم هاش رو با وحشت میون اون همه تاریکی باز نگه داشته بود اما تاریکی هنوز همون بود.تند تند تلک زد اما اون تاریکی با عدالت و تندی
از آدم امیدوار و روبه‌جلویی که بودم، چند سالی هست که فاصله گرفتم. حتی یادم نیست از کی و چرا. تلاش هام برای برگشت هم به در بسته می‌خوره. جدیدا که یه روزایی می‌شه که از صب تا شب به معنای واقعی کلمه تو تختم و حتی حوصله‌ی غذا خوردن هم ندارم.جالبیش اینجاست که الان برای هر درس دوتا پروژه باید تحویل بدم.برای پایان‌نامه باید تلاش کنم حتی پروپوزال هم ننوشتم .قس علی هذا
گفتم شاید ویتامین ب بدنم کم شده و رفتم آمپول زدم.تاثیرش فقط یه روز بود. حالا با اغم
وای چقد از عروسی رفتن بدم‌میاد ، وقتی فامیل دور باشه:/
اونم یه تالار مسخره....:/
‌کاش تهران کلی نزدیک ولایتمون‌بود:/
دلم‌تنگ میشه :(
با اینکه قراره دو هفته دیگه برگردیم...ولی کلن اومدن های هر رفتن سخت جیگر رو میسوزونه:(((
۱۵ فروردین ۹۸ ، ۲۳:۱۷
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه دراورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه ی پر ملات بسازن، رفتن...  آدمای بی قصه بعد رفتن شون می میرن. باید قصه بشیم. قصه ی شبای بلندِ بچه ها. قصه ی شبای نگذشتنی ِ آدم بزرگای ِ درمونده. باید اون قصه ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. لذت ببرن و همزمان آروم بغض کنن. بچه ها ولی بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چرا بابا بزرگ، مامان بزرگ شون توی اون داستان
آموزش توالت رفتن به کودکان – زمان مطالعه 4 دقیقه – آموزش توالت رفتن یک مرحله مهم برای کودکان و همینطور والدین است.
راز گذر از از این مرحله چیست؟ وقت گذاشتن و صبوری به خرج دادن.
موفقیت در آموزش توالت رفتن منوط به آمادگی جسمی و هیجانی می باشد و وابسته به سن خاصی نیست.
 
آموزش توالت رفتن یک مرحله مهم برای کودکان و همینطور والدین است. راز گذر از از این مرحله چیست؟ وقت گذاشتن و صبوری به خرج دادن.
موفقیت در آموزش توالت رفتن منوط به آمادگی جسمی و هیجا
آموزش توالت رفتن به کودکان – زمان مطالعه 4 دقیقه – آموزش توالت رفتن یک مرحله مهم برای کودکان و همینطور والدین است.
راز گذر از از این مرحله چیست؟ وقت گذاشتن و صبوری به خرج دادن.
موفقیت در آموزش توالت رفتن منوط به آمادگی جسمی و هیجانی می باشد و وابسته به سن خاصی نیست.
 
آموزش توالت رفتن یک مرحله مهم برای کودکان و همینطور والدین است. راز گذر از از این مرحله چیست؟ وقت گذاشتن و صبوری به خرج دادن.
موفقیت در آموزش توالت رفتن منوط به آمادگی جسمی و هیجا
‼️علی یک‌سال و نیم پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش می­‌کرد که هر زمانی شد برود. تا اینکه پسر دیگرم که پاسدار است به او گفت: اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان، از آنجا اعزامت کنند. ‼️یکسری آموزش‌هایی مثل دفاع شخصی دید، اما پسرم گفت: اینها آموزش محسوب نمی­‌شوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. علی با سه چهار نفر از دوستانش سه روز رفته بودند در یک جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت و باران خودشان
راز جاودانگی دو کلمه است:
تلاش
امید.
زندگی با این دو کلمه «معنا» پیدا می کند...
عشق و حیات با این دو کلمه تبلور می یابد:
گذشت و ایثار و شهادت، مقدسات، دین و دنیا و آخرت، همه و همه در همین دو کلمه خلاصه می شود...
خداوند متعال منشأ و سرچشمه امید است و قدرت و توانایی تلاش کردن را به انسان داده است.
«انسان» این معجزه خلقت، می تواند با «امید» بر «همه» مشکلات فائق آید. و این مستلزم «تلاش» است.
پی نوشت:
بر کرونا غلبه می کنیم.
دولت بی تدبیر بالاخره به پایان خ
با رفتن برف، این برفتن مرت!...
مرد بهمن، که اگر بفهمند!... 
چشم به دختر بارفتن دارد و...
...برف بر تن من، مانده هنوز!...
چشمش چکه می‌کند و فرومی‌افتد چشم به کف... 
به برف، به گل...
به خاک...
تا به کف کفش رفتن!...
می‌روفم برف شانه‌ام را، و سوزنهای کاج را...
می‌لغزند و...
می‌چرخند... 
نه برفتار برگ و برف!... 
که به ثانیه شمار عجول!... 
و می‌افتند...
و حبه‌ای که فرو می‌سرد به سردی!... 
از گردن به میانگه دو کتف!... آب حبه‌ی برف...
و زیر پا... پررق پررق و قورروپ و قررپ!... 
سلام.پارت سه
سومکت ، لیدی باگ رو هل میده و هر دو روی زمین می افتند. -پس تیر هایی که به سمتمون می اومدن کجا رفتن ؟-یعنی محو شدن ؟ولپینا از پشت دیوار به دو ابر قهرمان حیرون نگاه میکنه .پوسخندی میزنه و دوباره در فلوتش فوت میکنهلیدی باگ و کت دوباره متعجب تر از قبل به هم نگاه کردند :پرنسس فرایگت (در دوبله فارسی با نام شاهدخت معطر ) بعد همزمان ادامه میدن ولی تو توی مدرسه...هر دو صحبتشون رو نصفه میزارن و بعد به سمتش می دوندلیدی باگ یویوش رو به سمت پرنسس ف
از بین رفتن عشق یک تجربه مشترک است، شما یک فرد جدید را ملاقات می‌کنید و همه چیز خوب پیش می‌رود اما بعد از مدتی کوتاه شما را ترک می کند و متعجب خواهید شد که چه اشتباهی رخ داده است. شما تنها فردی نیستید که مدت طولانی با کسی آشنا شده اید و بعد او علاقه‌اش را از دست داده است.
عباراتی مثل “بی محلی” برای توضیح این تجربه ابداع شده‌اند. در زیر دلایل از بین رفتن ناگهانی علاقه افراد و پیشنهاداتی برای جلوگیری از وقوع دوباره آن ارائه شده است.
پیشنهاد م
لینک خرید
 
با این واکر کودک میتواند تجربه مستقل راه رفتن را لمس کند و زمان کمتری برای یادگیری صرف کند.
معمولا بچه ها در زمان 12 تا 17 ماهگی شروع به راه رفتن میکنند زیاد و کم شدن این موضوع جایی برای نگرانی ندارد چرا که ریسک پذیری بچه ها با هم متفاوت است. بچه زمانی که شروع به راه رفتن میکند گام های بلند بر میدارد و سبب بهم خوردن تعادل می شود و بارها به زمین میخورد. برای جلوگیری از آسیب فرزند و کودک دلبندتان می توانید از واکر استفاده کنید تا ایمنی ر
به همون اندازه که اومدن میتونه یه داستان قشنگ  رقم بزنه 
اینکه بدونی کی و کجا و کدوم لحظه رو برای رفتن انتخاب کنی میتونه یه پایان تراژدی بهتر رو  برات به جا بزاره برای روزهایی که از خماری لحظه های دور به خودت میپیچی!
 
 
دونه های بارونی به شیشه میخوره که خبر رفتن زمستون رو میده بدون اینکه مژده  ی اومدن  بهاری  رو به گوش ما برسونه
یه تک شاخه گل رز ابی برای یه اختتامیه ی به یادموندنی چه طوره؟!
سکوت خیابون یه شب سیاه که صدای حرف های حبس شده توی خو
با زلزله ای که دیشب اومد ، خیلیا ترسیدن...
خیلیا به فکر فرو رفتن!
خیلیا فرار کردن..
و خیلیا آرامش داشتند..
به دلایل مختلف البته...
.
میدونین چی میخوام بگم؟؟ میخوام بگم که یاد بگیریم طوری زندگی کنیم که وقتی موقع رفتن رسید ، نترسیم...غصه نخوریم...میدونم بازم این حس هست ولی خیلییی کمتره!
بیاید به دوست ها و خانوادمون بگیم چقدر برامون عزیزن..همین الان که این پست رو خوندین برید بهشون پیام بدید یا حضوری بگید!!
بیاین برای رسیدن به هدفمون اونقدر تلاش کنیم که
زندگی مثل الاکلنگ بچگی هامون میمونه!برای بالا رفتن پا میکوبیم به زمین و زمان اما غافل از اینکه بعد از هر بالا رفتنی یک پایین اومدنی هم هست!
 
+اگر این رو آویزه گوشم کنم دیگه براحتی روحیه ام رو از دست نمیدم چرا که بعد از هر پایین اومدنی منتظر بالا رفتن میمونم!
Quest for Zhu 2011,Quest for Zhu 2011 1080p BluRay,انیمیشن,تلاش برای ژو,دانلود Quest for Zhu 2011 720p,دانلود انیمیشن Quest for Zhu 2011,دانلود انیمیشن تلاش برای زو 2011,دانلود انیمیشن تلاش برای زو Quest for Zhu 2011,دانلود انیمیشن جدید,دانلود رایگان,دانلود زیرنویس فارسی,دانلود مستقیم انیمیشن Quest for Zhu 2011 1080p,دوبله فارسی,دوبله فارسی کارتون Quest for Zhu,زبان اصلی,
ادامه مطلب
من و جورجیا هر ماه کاری بی نظیر و خاطره انگیز را برنامه ریزی میکنیم. جیم ران به من یاد داد که زندگی در حقیقت مجموعه ایست از تجربه ها و هدف ما باید افزایش تعداد و‌بزرگی تجربه های خوب باشد. ماهی یک بار، تلاش میکنیم کاری انجام دهیم که یک تجربه ی تا حدی به یاد ماندنی (دونفره) را خلق کند. این کار میتواند رانندگی در کوهستان، رفتن به یک گردش ماجراجویانه، رفتن به لس آنجلس و امتحان یک رستوران مجلل جدید، قایقرانی در خلیج یا هر کار دیگری باشد. کاری فراتر ا
به امید خبرهای خوب گوشیمو روشن کردم و هر صفحه ای رو که ورق زدم دوستان مهدی شادمانی از رفتنش بی تابی می کردند. رفتن...رفتن بدون بازگشت...من این درد رو تجربه کردم. اما دردهای عمیق تری هم هست. رفتنی که امید به بازگشت توش باشه. زندگی با انتظار کشنده است...
توئیتر رو هم پاک کردم.. و برگشتم به خونه‌ی خودم وبلاگ!!
نمیدونم واکنش پسری که باهاش چت میکردم چی خواهد بود ولی حقیقتا حوصله‌ی اون رو هم نداشتم.. خسته بودم از بایدها و اصرار به تلاش هایی که برای من خسته کننده بود..
خسته بودم از فکر کردن به ی رابطه غیر از اون جیزی که بود یا اینکه ایا این از من خوشش میاد یا نه! یا جرا ایدی نمیخواد؟ چرا و جرا و چرا..
۳۰ ام دفاع پایان نامه داشت و من میخواستم بعد دفاع بهش خسته نباشید بگم.. ازش بپرسم که چجوری بود و چی شد..
ول
- از دوستای زهرا؟
+ آره، ورودی 92 مهندسی پزشکی بودن دیگه.
-ف******ک
+هم ورودی بودن
- هعییی، دارم فکر می‌کنم اگه از بچه‌های ما بود چقدر حالمون بد می‌شد.
+ حتی الان هم که نیست حالم بده
- آره. چقد اتفاق تو چند روز!
+ خسته شدم دیگه
- واای! شت! اصلا نمی‌تونم تمرکز کنم
+منم
-اتفاق پشت اتفاق
+حتی وقتی به این فکر می‌کنم که ببین شرایطو، بخون تو باید بری هم حالم بد میشه
+ چرا نمیشه همینجا مثل آدم زندگی کرد؟
- رفاه حنی 0 هم نیست. زیر 0عه. جبر جغرافیایی وجود داره، میبین
نه. من ناامیدی ام را دوستدارم نگار. بابا میگوید درست میشه و من میترسم! من از امیدواهی میترسم نگار. اخرین کسی که یک بامداد داشت در مورد درست شدن اوضاع باهام حرف میزد، یکهو خودش همه چیز را خراب تر کرد! 
من خودم هم فکر نمیکردم به اینجا برسم نگار. از خدا که ناامید بودم. ولی فکر نمیکردم ناامید شوم از رویای انسان. ناامید شوم از تلاش انسان. ناامید شوم از زجر انسان. ناامید شدم نگار. من باختم. بد باختم. حالا مثل ماده سگی که همه توله هایش مرده دنیا امده باش
یکی از پسرهای کلاسم زنگ آخر روبرویم ایستاد و گفت فردا می‌رود سفر. لبخند زدم که خوش به حالت! کجا می‌روی حالا؟ گفت افغانستان. گفت که شاید دیگر برنگردد. گفت که دلش تنگ می‌شود. گفت که قبل از رفتن مشق‌های امروزش را می‌نویسد. بعد دستش را آورد جلو، دست داد و رفت. رفت که رفت.
از شنبه کلاس من مبصر ندارد.
به نظرم آدم هایی که با چیز های کوچیکی شاد می‌شن، آدم های خیلی خوش اقبالی هستن. آدم هایی که انگار چند سر و گردنی از بقیه بالا ترن. مثلا اونایی که بلدن با بازی با انگشت‌های یه نوزاد سر شوق بیان. با خوردن آبنبات ِ دسته دار ِ رنگارنگ ذوق کنن و با راه رفتن روی جوب آب، کودک درونشون رو زنده کنن. اون‌هایی که با گرفتن سلفی های بی نمکِ دوستانه از ته دل بخندن و با چند تا جوک بی مزه، خنده هاشون کش بیاد. اما در عوض آدم های بد اقبالی وجود دارن که حتی چیزهای بزر
پناه به موسیقی و آشپزی و جمع و جور کردن کابینت ها
 
ساعت ۱۲:۳۷ بامداد:
ناهار فردا را آماده کردم و دوش گرفتم و دو تیکه لباس سرکارم را شستم
فردا حتما باید قبل رفتن به سرکار، دو تا از کابینتها را تمیز کنم 
* کاش کار بانکیم امروز تموم شده بود. فردام بعید میدونم بشه انجامش داد و پس فردام که ....... و میخوام به خودم حال بدم و بانک رفتن تعطیله
تلاش کردم خونسرد باشم.
تلاش کردم سخت نگیرم.
تلاش کردم این حجم از احساسات متفاوتی رو که بهم حمله کردن هضم کنم.
نتونستم.
اینکه چرا اینجا مینویسم دوباره، فقط یک دلیل داره: این مطلب ارزشش در حد همین وبلاگ هست و تمام.
سه سال پیش به اختیار خودش رفت.
سه سال به اختیار خودم دوستش داشتم.
چهار ماه پیش به اختیار خودش برگشت.
چهار ماه پیش به اختیار خودم بخشیدمش.
ماه پیش به اختیار خود دوباره رفت.
ماه پیش دوباره به اختیار خودم بخشیدمش.
هفته پیش با یکی از دوستای ن
دو راهی از اونجا شروع میشه که عاشق میشی و عشق رو تو چشماش میبینی و اون عاشق بودنش رو انکار میکنه. کاش حالم بدون عشق هم به همون خوبی میموند. کاش بدون عشق هم همون حس سبکبالیِ راه رفتن رو ابرا رو داشتم. اونوقت همه چیز رو میسپردم به زمان و به هر جمله ام فکر نمیکردم و گند نمیزدم به همه چیز...
دعا به معنای تلاش نکردن نیست، تلاش کن اما قلبت نزد غیر خدا نباشد
امام موسی صدر: امام سجاد(ع) در یکی از دعاهای خود فرموده‌اند: «وَعَلِمتُ أنَّ طَلَبَ المُحتاجِ الی مُحتاجٍ سَفَهٌ فی العَقلِ وَذِلَّةٌ فی الرَّأیِ.» (دانستم که تقاضای 
نیازمند از نیازمند نشانۀ کم‌خردی و ضعف رأی است.) 
کمک خواستن نیازمند از نیازمند یعنی چه؟ یعنی اینکه شما از رئیس جمهور درخواست کمک کنی؛ از فلان رئیس یا مسئول تقاضای کمک کنی؛ شما از من یا من از شما چیزی بخواهم؛ یعن
 فرار میکنم از این موقعیتتلاش های مصر و مکررش برای بوسیدنو همزمان زمزمه های "خیلی دوستت دارم"نه طاقت ماندن دارم و نه پای رفتننه اینجانه آنجامعجزه لازم دارم................تو قرار بود معجزه کنی واسم، معجزه ای به اندازه ی بزرگیتپس چرا بدتر کردی
........      
دیگه نمیتونم حتی ببوسمشیه چیز خیلی کوچیکیا شایدم بزرگمتاسفمواسه انقدر بد بودنمواسه قدرتو ندونستنبه خدا نمیدونم باید چکار کنمخیلی متاسفم واسه همه چیزواسه بودنم تو زندگیت...............جهان من آشوب است
تلاش کردن رو دوست دارم 
حس خوبی رو به من القا میکنه‌ حس لذت،حس عزت نفس ، مفید بودن و کلی احساس خوب دیگه
تو این مدت یاد گرفتم حتی اگه کسی خودشو نشناخته باشه با یکم تلاش تو اون راهی که داره پیش میره میتونه بفهمه چه چیزی تو زندگیش میخواد
یعنی اینکه اگه یکم فکر کنه میتونه بفهمه تا الان به کجا رسیده تو زندگیش اگه روشش مناسبه پیش بره اگه از عملکردش راضی نیست هر چه سریعتر میتونه تغییرش بده
وقتی از شدت خستگی جنگیدن برا هدفات نمیتونی قبل از خواب حتی فک
یادته اون شبی رو که واسه همیشه نه گفت و شروع کردی در بی‌چاره‌ترین حالت ممکن به قدم زدن توو اتاق و چند خطی نوشتی و درُ قفل کردی و رفتی سمت بالکن. رسیدی. ایستادی. آونگی مدادم در نوسان. میان رفتن و ماندن. همیشه ماندن و همیشه رفتن؟ و ماندی برای همیشه...یادته.منم.گذشت عمر و هنوزم خمار آن سحر است...
اولین بار که ترسیدم نُه ماهه بودم،از صدای گربه ها ترسیدم و غش کردم...این شروع ماجرا بود و با بزرگتر شدنم ترس ها هم بزرگتر میشدن و من قوی تر کم تر از هوش میرفتم بعد از تاریکی می میترسیدم،عزیز هم از تاریکی می ترسید اما به من میگفت هیچ چیز تغییر نکرده فقط آسمون پذیرای ماه و ستاره های که به دختر کوچولو ما چشمک میزنن...منم دیگه از تاریکی نمیترسیدم اما عزیز باز می ترسید و میتدونست عمق تاریکی چیزی داره که روشنایی اون محو میکنه.ترس های من با بزرگ شدنم
چک لیست صله رحم
گاهی به دلیل مشغله های روزمره از صله رحم غفلت می‌شود و گاهی اولویت در به جای آوردم این واجب الهی رعایت نمی‌شود. 
برای پرهیز از مضرات فراموشی این فریضه الهی یا عدم رعای اولویتها، چک لیستی به شرح زیر تهیه کردیم.
در نرم افزار اکسس جدولی شامل فیلدهای زیر تهیه شد :
پیشوند، نام ،نام خانوادگی، تلفن، آدرس، نوع وابستگی1 ، نوع وابستگی 2 ، حداقل تعداد رفت و آمد ( اولویت صله رحم )، تاریخ آمدن، تاریخ رفتن ، تاریخ تولد
این جدول با نوجه به میز
راه‌هایی برای آرام شدن

نفس عمیق بکشید. نفس عمیق بکشید و تا می‌توانید هوای تازه وارد شش‌های خود کنید، اینکار به آرامش شما کمک می‌کند.
ورزش کنید. پیاده روی بسیار مفید است. باعث می‌شود ذهن شما آرام شود.
از احساسات خود استفاده کنید. به یک موسیقی زیبا گوش دهید، فیلم ببینید و یا اینکه خود را در یک مکان زیبا تصور کنید.
به آرامی از ۱ تا ۱۰ بشمارید. اینکار باعث می‌شود تا آنچه در ذهن شما باعث ایجاد خشم شده از بین برود.
راه‌های بهتری برای بیان خشم خود
زندگی بالا و پایین زیاد داره.یه روز بالای قله یه روز هم روی زمین خاکی.یه روز ناراحت یه روز خوشحال.یه روز تنها یه روز هم اطرافت پر از آدم.به پایین بودنت توجه نکن ،اخرش توهم به سمت بالا حرکت میکنی .باید از لحظه هایی که پایین هستی و با سختی ها میجنگی لذت ببری .باید تلاش کنی از پایین به بالای کوه برسی .هر  بار بالا رفتن  از کوه پایین آمدنی هم داره.پس از تمام لحظه های باهم بودن و تنها بودن خود لذت ببرید.ما بیش از یک بار زندگی نمیکینم همیشه نگاهت به با
هر قدمی که بر میدارم حتی فوق العاده کوچیک به سمت رفتن هزاران تردید بهم هجوم‌میاره گاهی آرزو میکنم که ای کاش یه زندگی عادی پُر از عشق خدا بهم میداد تا رویای رفتن رو از سر بیرون میکردم هیچ جا وطن آدم نمیشه هیچ جای دنیا
.
.
.
 میدونی همیشه فک میکنم مهاجرت کاریه که باید برای پر کردن خلا تنهاییم انجام بدم ...... میدونی تنهایی سخت ترین کار دنیاست حتی سخت تر از فقر 
ای .....داد
ایرانم در آستانه جنگ جهانی است .....ژنرال سلیمانی
از چهارشنبه اون هفته تا امروز به غیر از شنبه که ۲/۵ ساعت تلفنی صحبت میکردم و خونه بودم، درگیر بیرون رفتن و خرید عقد دوست و عقد دوست و خرید خونه و نوبت دندونپزشکی و رفتن به شهر مجاور گذشت
به استراحت و خواب زیاد نیاز دارم
خونه تکونی هنوز انجام نشده و ای کاش میشد کمکی زبر و زرنگی داشت که همپای من کار کنه
بیماری تولک رفتن عروس هلندی 
عروس  هلندی (کوکاتیل) سالی یک بار پرهای خود را از دست می دهد و پرهای جدید می سازد و در اصطلاح به  آن تولک رفتن می گویند. این فرایند را نمی توان بیماری نامید اما ممکن است به بیماری تبدیل شود. کوکاتیل هم مثل بیشتر پرندگان در فصل تابستان تولک می رود و پرهای اصلی خود را از دست می دهد که این موضوع امر طبیعی است و هیچ جای نگرانی ندارد.
 
مشاوره و آموزش بیماری تولک رفتن عروس هلندی 
وظیفه شما در این زمان تغذیه مناسب و در اخت
دارم تموم میشم و حاضرم قسم بخورم به رفتن و نبودن تو هیچ ربطی نداره. وجود من یه سازه‌ی متزلزل بود که با تف بهم چسبونده شده بود. رفتن تو هم اون تقه‌ی سرنوشت ساز که باعث من از هم بپاشم. الان تک تک عناصر شخصیتم و المان‌های شکل‌دهنده‌ی زندگیم رو زیر سوال بردم. بیشتر از ۲۴ ساعته که هیچی نخوردم و از اتاق بیرون نرفتم و با کسی حرف نزدم. حالم خوبه ولی دارم تموم میشم.
میگن زندگی سرعت گرفته و مردم مدام در حال تلاش و رفتن هستن.چند وقتی بود داشتم بهش فکر میکردم طوری که سعی کردم سرعتم رو کم کنم.البته من کلا سرعتم کمه در مقایسه با بقیه.سرعت زندگی رابطه مستقیمی با آرامش داره به نظرم.سرعتم که کم شد،اروم تر شدم و تونستم بهتر ماجراها رو ببینم و به خودم کمی مسلط‌تر بشم.این وسط به دوست و رفیق قدیمی‌م سر زدم یعنی سینما و در کنارش سریال که منو یاد بچگیم میندازه،زمانی که برای ماجراجویی داستان میخوندم.
حرف دیگه‌ای نیست.
لیتل الان درکت میکنم 
هیچوقت فکر نمیکردم توی خونه مامانبزرگم تنها بشم 
البته من خوشحال میشدم ولی خب الان حس خاصی ندارم 
خدایی فهمیدم این همه ادم رفتن حسین اباد خو منم بیدار میکردید:(
این دلسوزیه به نظرت الان؟
منه بدبخت تنهای تنها 
توی این دوره زمونه خراب(حالا خوبه در حالت عادی در حال تلاش کردن براس تنها موندن توی خونه م:)
یه عالمه فیلم دارم که نگا کنم هاهاها ران بی تی اس دان کردم 
ولی حوصله ندارم 
به دوستام بزنگم؟؟(شارژ ندارم....تنکیو گاد:|)
 
 
نباید یه طوری زندگی کنیم که نشه ازش یه قصه درآورد. آدمای زیادی اومدن و بدون اینکه یه قصه‌ی پر ملات بسازن، رفتن...  آدمای بی قصه بعد رفتن شون می‌میرن. باید قصه بشیم. قصه‌ی شبای بلند ِ بچه‌های ِ بعد از خودمون. باید اون قصه‌ای بشیم که مامان بزرگ، بابابزرگا از تعریف کردنش واسه نوه هاشون لذت ببرن. مامان‌بزرگ بابابزرگا از تعریف کردنش آروم بغض کنن و بچه ها بخندن و تو عالم بچگی شون هیچ وقت نفهمن که چی شد بابابزرگ، مامان‌بزرگ شون توی اون داستان
 مسئولیت رابطه  
 ← بهترین راه برای خوب پیش رفتن یک رابطه دوستانه چیست ؟
 
← برای خوب پیش رفتن یک رابطه باید هر فرد چند درصد مسئولیت رابطه را به عهده بگیرد ؟
 
← آیا 50 درصد به 50 درصد !  آیا هردو طرف باید 50 درصد از مسئولیت رابطه را به عهده بگیرند ؟
 
← آیا ما باید حاضر باشیم بیشتر از طرف مقابل تلاش کنیم ؟ 49% به 51 % ؟؟
 
← آیا روابط باید بر اساس خود شیفتگی و سخاوتمندی بنا شوند ؟ 80% به 20% ؟
 
 
 
- خیر 
← در یک رابطه باید بدون انتظار داشتن چیزی از طرف م
دلخوشی این روزام ؟ گوش کردن ویس هایی که دختر همسایه (که حالا رفتن یه شهر دیگه) برام میفرسته. من خیلی تلاش کردم سلام رو بهش یاد بدم. اما فقط لام میگفت بعضی وقتا. الان سلام رو کامل یادگرفته و هردفعه که ویس میفرسته، سلام میده:))) 
نمیدونم میتونید تصور کنید یا نه وقتی اولین بار صدای سلامش رو شنیدم چقدر خوشحال شدم و ذوق کردم. یه روز رو ابرا بودم:))) و کارم فقط پلی کردن سلام هاش شده بود. 
مثل اینکه قراره این هفته بیان و دلم پر میکشه براششش. خیلی دلم تنگ ش
(زمان:‌"25)
هر روز در دفترچه ی #یادداشتش، روزهای مانده تا #چهل #سالگی اش را می شمرد:
سه شنبه 98/05/22، 41 روز مانده تا چهل سالگیچهارشنبه 98/05/23، 40 روز مانده تا چهل سالگیپنج شنبه........... 39 روز مانده تا.... 
روزی همسرش دفترچه اش را دید و با تعجب علت #روزشماری اش را پرسید:
گفت:«چهل نقطه ی #عطف #زندگی من است... اگر تا #چهل برای «#ماندن» کوشیدم، از #چهل به بعد باید برای «#رفتن» بکوشم»
@dasanak
بااااید شروع کنم و مطمعنم که میتونم و میشه :)
باااید حاشیه ها رو حذف کنم و به هدف اصلی فک کنم و برای رسیدن بهش تلاش کنم و از همه چیز بگذرم . 
اگه برای مثال میخوای دندانپزشکی دانشگاه تهران قبول بشی، باید مثل یه آدمی که دانشگاه تهران قبول شده زندگی کنی و تلاش کنی و درس بخونی و تو حاشیه نباشی. 
پاشووووو
روزی دو دوست توی یه جنگل قدم میزدن که یه شیر جلوشون در میاد، یکی از اونها شروع میکنه به سفت کردن بند کفشش، دوستش میگه ، داری چی کار می کنی؟ تو که نمی تونی از شیر جلو بزنی و این جواب میده: من که نمیخوام از شیر جلو یزنم، فقط کافیه بتونم از تو جلو بزنم! (این رو چند سال پیش توی یک وبلاگی خونده بودم ولی الآن آدرس اون وبلاگ بادم نیست که بهش ارجاع بدم.)
----------
وقتی که مشکلات بوجود میاد، یه عده از آدما سریع شروع میکنن به محکم کردن بند کفش هاشون ولی عده ای دی
به چه می‌اندیشی!
نگرانی بیجاست...
عشق اینجا
و‎ ‎خدا هم اینجاست،
لحظه‌ها را دریاب
زندگی در فردا
نه، همین امروز است!
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه و زیبا
 
یك زن
برای زیبا ماندن
به دوستت دارم های
مردی نیاز دارد
كه هرروز آرام
در گوشش زمزمه كند
 
+++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس های عاشقانه کوتاه
 
وقتی انسان‌ها همدیگر را دوست داشته باشند، همدیگر را می‌بخشند. اما وقتی دائما مجبور به این کار شوند، از دوست داشتن دست برمی‌دارند...!
 
++++++++++++++++++++
در ابتدا اومدم دو تا چیز بگم. اول اینکه کتاب تاوان رو دیروز در عرض یک روز خوندم و جالب بود اما با فضای تاریک مثل برای ان. رستوران اخر جهان هم بد نبود. 
الان میخوام درباره کارم بگم. تصمیم گرفتم که هر روز حتی شده یه کار کوچیک واسش انجام بدم که پیش بره، این کار کردن هر روز واسه پیش رفتن یه چیر، تفکریه که خیلی دوسش دارم. 
و کارای امروز هم کمی تحقیق بود در سایت های خارجی برا راه اندازی کار و ثبت و... به این نتیجه رسیدم که بالاخره یه چیزی میشه، پس باید شر
دیشب فهمیدم اون چیزی که به من آرامش میده نرفتن و اقدام نکردن ها نیست!
یعنی از اینکه از چالش ها انصراف بدم و تلاش نکنم به آرامش نمی رسم.
از اینکه چالش هاو ریسک ها رو بپذیرم و اقدام کنم و تلاش کنم، به آرامش میرسم. بعدش مستقل از نتیجه از خودم متشکرم:))) و آرامش دارم:)
امروز صبح مربی کشتیم تماس گرفت و  بهم گفت که صلاح نمی دونه توی این مسابقات شرکت کنم. دلیلش رو که جویا شدم بهم گفت نمی خواد آسیب به جونم بشینه و بحث زانوم رو پیش کشید اما من خوبم! یکسال و چند ماه تلاش به ثانیه ای بند بود و اون ثانیه کذایی اتفاق افتاد. مدت مدیدی هست که طعم پیروزی رو نچشیدم و الان تشنه یه پیروزی بزرگم. مدتی تلاش می کردم تا خودم رو به دیگران ثابت کنم بعد فهمیدم که اصلا واسشون مهم نبودم که خوب تلاش می کنم یا بد، بعد از اون برای اثبات خو
امام حسین علیه السلام:
"«اکسِبُوا الْحَمْدَ بِالنُّجْحِ وَلا تَکتَسِبُوا بِالْمَطلِ ذَمّاً»؛ [کشف الغمه، ج. ۲، ص. 29.]با تلاش و کوشش و موفقیت، تشویق و ستایش دیگران را به دست آورید و با تنبلی و بی تحرکی، خود را در معرض سرزنش قرار ندهید.
--------------
من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.
از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .
(بحارالانوار،ج75،ص119)
 #یک_آیـه‌_قـرآن ✍مـدام تـلاش ڪُن
توی زندگیتون هدف داشته باشین و در مسیر رسیدن به هدفتون مدام تـــلاش ڪنید یڪ جا نشستن چیز خوبی نیست..!! بعضی‌ها صبر رو با تنبلی اشتباه میگرن!! صـبر یعنی تلاش ڪنی و منتـظر  نتـــیجه خوب باشی نه اینڪه هیچ ڪاری‌نڪنی و بخوای نتیجه بگیری
مثل دریـا و امواجش باش همیشه پویا و در حرڪت نه‌مثل یک‌ مرداب. سوره انشراح آیه ۷ 
به گزارش اسپوتنیک، دانشمندان کالج پادشاهی لندن نشانه اصلی کرونا‌ویروس را کشف کردند. به عقیده آنها، از بین رفتن حس بویایی و چشایی نشانه اصلی این بیماری است نه درجه تب بالا.
کارشناسان می‌گویند در ۵۹ درصد از بیمارانی که دارای این نشانه‌ها بودند، آزمایش کرونا‌ویروس مثبت بوده است.
دانشمندان بر این باورند که از بین رفتن حس بویایی و چشایی، نشانه دقیق‌تری از ابتلا به COVID-۱۹ نسبت به تب است./ایرنا
 پنجشنبه ، ۱۴ فروردین ۹۹@IrNews_24
مشاهده مطلب در کانا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها